ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی
ای نور چشم عاشقان الله مولانا علی
حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو
خورشید و مه هندوی تو در بندگی بسته کمر
ماهت غلام نیک پی الله مولانا علی
خورشید باشد ذره ای از خاکدان کوی تو
میرهاشم میرى: معروف است که مولانا جلال الدین به گفته خودش با هفتاد و دو ملت یکی بوده است . این به آن معنی است که آن جناب فارغ از عصبیت ها و کشمکش های مذهبی رایج روزگار خود نه تنها در جدل ها و مناظره های مرسوم وارد نشده ، بلکه با اندکی تسامح در اهل هر مذهب جلوه هایی از جوهر حقیقت یافته و بر آن تأکید کرده است ، اما جنگ هفتاد و دو ملت را عذر نهادن و از افسانه بافی های آنان روی برتاختن هرگز به معنی پیروی نکردن از هیچ یک و نداشتن مذهبی خاص نیست و مولانا به تصریح بسیاری از احوال نویسان ، بخصوص آنان که نسب او را به ابوبکر صدیق می رسانند، اهل سنت و جماعت و حنفی بوده است ، بی آنکه در این طریق تعصبی ورزیده باشد. مهمترین دغدغه مولانا بیان کمال انسان در سیر الی الله و ارایه تصویری روشن از انسان کامل و ویژگی های رفتاری و گفتاری او بوده است . تا به مثابه الگو و اسوه در برابر چشمان کمال جویان قرار دهد و پر پیداست که شخصیت امام علی (علیه السلام ) که پیامبر مکرم اسلام (ص ) درباره اش فرموده است : «هر کس می خواهد که بر علم آدم (علیه السلام )، ادراک نوح (علیه السلام )، بردباری ابراهیم (علیه السلام )، زهد یحیی (علیه السلام )، سطوت موسی (علیه السلام ) و جمال یوسف (علیه السلام ) بنگرد، به علی (علیه السلام ) بنگرد»، یکی از عالی ترین نمونه هایی بود که مولانا را در تصویر کردن ویژگی های انسان کامل به خوبی یاری کرد. علی الخصوص که از همان آغاز جریان تصوف در اسلام همه فرق متصوفه به استثنای یکی دو فرقه ، خرقه خویش را به امام علی (علیه السلام ) منتسب داشته اند و بدین ترتیب بر شخصیت جامع و هدایتگر مولای متقیان و پیروی خود از آن حضرت تأکید کرده اند. صاحب اسرارالتوحید می نویسد: «شیخ ما پیش «بوعبدالرحمن سلمی » شد و خرقه از وی گرفت و شیخ عبدالرحمن سلمی از دست «بوالقاسم نصرآبادی » و او از دست «شبلی » و او از دست «جنید» و او از دست «سری سقطی » و او از دست «معروف کرخی » و او از دست «جعفر صادق (علیه السلام )» و او از دست پدر خویش «محمدباقر (علیه السلام )» و او از دست پدر خویش «علی زین العابدین (علیه السلام )» و او از دست پدر خویش «امیرالمؤمنین حسین (علیه السلام )» و او از دست پدر خویش «امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (رضی اللهعنهم اجمعین )» و او از دست «محمد مصطفی (صلوات الله وسلامه علیه )» و اگر این نکته را بپذیریم که تصوف واکنشی روشنفکرانه در برابر قشری گری های مذاهب و جدل ها و جدال های پردامنه پیروان آنها و تأکید بر یکی بودن حقیقت دین و درک نسبی هر مذهب از این حقیقت واحد بود، راز ارادات متصوفه به امام علی (علیه السلام ) که مثل اعلای انسانیت و دینداری است ، آشکار می گردد. مولانا جلال الدین که قطع نظر از تأثیرگذاری هایش بر جریان تصوف پس از خود، میراث خوار چند قرن اندیشه تصوف پیش از خود است ، در تصویر انسان کامل ، گذشته از رسول خدا(ص ) مصداقی روشن تر، جامع تر، کامل تر، دین مدارتر از امام علی (علیه السلام ) در برابر نداشته است . ستایش های مولانا از پیشوای تقواپیشگان هم در دیوان شمس تبریزی فراوان است و هم در مثنوی معنوی . اگرچه برخی در صحت انتساب چند شعر ستایشی مولانا تردید کرده و آن اشعار را از الحاقات دوره صفویه به دیوان شمس و مقدمه چینی شیعه پنداری مولانا دانسته اند که اگر چنین هم باشد، چیزی از ارادت مولانا به امام علی (علیه السلام ) نمی کاهد. از معروف ترین ستایش نامه های مولانا از امام علی (علیه السلام ) غزل قصیده ای است که در مجموعه ها و جنگ ها و بیاض ها بسیار آورده اند و در محافل و مجامع بسیار می خوانند: تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر برکند به یک حمله و بگشود علی بود آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام تا کار نشد راست نیاسود علی بود آن شیر دلاور که برای طمع نفس بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود...
علاوه بر این در دیوان شمس سه غزل قصیده با ردیف «الله مولانا علی » آمده است : (1) «ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی ای نور چشم عاشقان الله مولانا علی حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو خورشید و مه هندوی تو در بندگی بسته کمر ماهت غلام نیک پی الله مولانا علی خورشید باشد ذره ای از خاکدان کوی تو...» (2) «ای رهنمای مؤمنان الله مولانا علی ای سرپوش غیب دان الله مولانا علی تو چشم و جان را می دهی کون و مکان را می دهی چشم و عیان را می دهی الله مولانا علی داننده راز همه انجام و آغاز همه ای قدر و اعزاز همه الله مولانا علی ...» (3) «ای مرغ خوش الحان بخوان الله مولانا علی تسبیح خود کن بر زبان الله مولانا علی خواهی که یابی زندگی بشتاب اندر بندگی تا بخشدت زیبندگی الله مولانا علی اسمش عظیم و اعظم است غفران فرد و عالم است مولا و حق آدم است الله مولانا علی ...»
البته وجود ابیاتی سست و اندیشه های غالب شیعی و تفکرات علی اللهی و از همه مهمتر تخلص «مولای رومی » (یعنی لقبی که بعدها به مولانا جلال الدین داده شد)، در این غزل قصیده ها ظن الحاقی بودن آنها را تقویت می کند، اما گذشته از این موارد مشکوک ، در جای جای دیوان شمس ابیاتی در ستایش امام علی (علیه السلام ) هست : «ای عشق خندان همچون گل ، وی خوش نظر چون عقل کل خورشید را درکش به جل ای شهسوار «هل اتی » امروز ما مهمان تو، مست رخ خندان تو چون نام رویت می برم ، دل می رود و الله ز جا کو بام غیر بام تو؟ کو نام غیر نام تو؟ کو جام غیر جام تو؟ ای ساقی شیرین ادا؟» و نیز:
«ای نایب مصطفی بگردان آن ساغر زفت کوثری را پیغام ز نفخ صور داری بگشای لب پیمبری را ای سرخ صباغت علمدار بگشا پر و بال جعفری را...»
و نیز: «عاقبت بینی مکن تا عاقبت بینی شوی تا چو شه حق باشی در شجاعت «لافتی » تا ببینی هستی ات چون از عدم سر برزند روح مطلق کامگار و شهسوار «هل اتی » جمله عشق و جمله لطف و جمله قدرت ، جمله دید گشته در هستی شهید و در عدم او مرتضی آن عدم نامی که هستی موج ها دارد از او کز نهیب و موج او گردان شده صد آسیا...»
و نیز: «یا ولی الله حق مرتضی در راه دین مستغاث اهل عرفان در کرامات آمدی ...» و...
اما ستایش امام علی (علیه السلام ) در مثنوی معنوی بازتاب و گسترش بیشتری دارد و این از آن روست که رسم سیمای انسان کامل در این کتاب شریف گسترده تر و همه جانبه تر و دقیق تر است . در الحاقی بودن برخی ابیات مثنوی یا تردیدی نیست یا بسیار اندک و در حد هیچ است . بنابراین ستایش مولای متقیان در این اثر به یقین برآمده از ژرفای دل و جان مولا و در راستای تصویر ویژگی های انسان کامل است :
«گفت پیغمبر علی را کای علی شیر حقی ، پهلوانی ، پر دلی لیک بر شیری مکن هم اعتمید اندر آ در سایه نخل امید اندر آ در سایه آن عاقلی کس نتاند برد از ره ناقلی ظل او اندر زمین چون کوه قاف روح او سیمرغ بس عالی طواف ...»
و نیز: «از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی او خدو انداخت بر رویی که ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه در زمان انداخته شمشیر آن علی کرد او اندر غزایش کاهلی ...»
ای علی که جمله عقل و دیده ای شمه ای واگو از آنچه دیده ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانکه بی شمشیر کشتن کار اوست ...»
و نیز: «زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولا نهاد گفت : هر کو را منم مولا و دوست ابن عم من ، علی مولای اوست کیست مولا؟ آنکه آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند چون به آزادی نبوت هادی است مؤمنان را ز انبیا آزادی است ای گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید
|
|
|