اگر میخواهیم به خط حسین و هدف حسین برسیم و شکوه و عزت خود را بازیابیم و زندگی خود را احیا کنیم باید در راه حسین(ع) حرکت کنیم. اما اگر میخواهی آسایش و ثروت و خوشبختی و خو دخواهی و ... خود را نگه داری، در همان موقعیتی که هستی میمانی و به اندازه سر سوزنی تغییر نمیکنی.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم، السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
امروز که روز شهادت امام حسین(ع) است پیش از هر چیز باید با تمام وجود به حقیقت این مناسبت و اهداف و ابعاد این مناسبت توجه کنیم. این وظیفه پیش از هر شخص دیگری بر ما واجب است، زیرا حسین پیش از هر کس دیگری، متعلق به ماست. حسین متعلق به ما اهل مسجد و اهل نماز و شرکتکنندگان در نماز جمعه است. امام حسین علیه السلام هدف خود را از این سفر که به شهادت ایشان انجامید، بیان کرده است و لازم نیست ما درباره هدف مبارک او اجتهاد یا استنباط کنیم. هنگامی که از مدینه بیرون میآمد یعنی هنگامی که این سفر منتهی به مرگ را آغاز کرد فرمود: «والله أنی ما خرجت أشراً ولا بطراً ولا ظالماً ولامفسداً أردت الإصلاح فی أمة جدی ما استطعت، أرید الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر»؛ به خدا سوگند من از روی سرمستی و سرخوشی و یا برای ستمگری و فسادانگیزی قیام نکردهام، بلکه میخواهم در حد توان امت جدم را اصلاح کنم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.» بنابراین، از اولین لحظات شروع قیام هدف روشن است. این قیام برای مطالبه خلافت و حکومت و یا برای فتنهانگیزی و آشوبطلبی در امت پیامبر نبود. دشمنی حسین(ع) با یزید و یاران یزید به خاطر دشمنیهای دیرینه میان بنیامیه و بنیهاشم قبل از اسلام نبود، زیرا این مسایل پایان یافته بود و حد اقل این بود که از سوی پیامبر و فرزندان و اصحاب ایشان این دشمنی کنار گذاشته شده بود. بنابراین قیام امام حسین(ع) جز برای اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر نبود. قیام او برای پاسداری از دین خدا و برپایی نماز و دادن زکات و امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح در جامعه اسلامی ـدر حد توانـ بود. آخرین سخنی نیز که امام در پایان این سفر فرمود، یعنی هنگام شهادت و در لحظه دیدار با پروردگار، این بود: «إن کان دین محمد لم یستقم إلا بقتلی یا سیوف خذینی.»؛ «اگر دین محمد جز با کشته شدن من اصلاح نمیشود و راست نمیگردد، پس ای شمشیرها مرا دریابید.» این جمله در ابتدای این سفر نیز از او نقل شده است. بنابراین، در هدف امام شکی نیست. این سفر دشوار و فداکاری بزرگی که هیچ فداکاری دیگری شبیه آن نیست به خاطر دین بوده است. هر کس دین دارد حسین به خاطر او و خدمت به او و در راه او کشته شده است و از این رو او را «ثارالله» (خون خدا) مینامند. معاذ الله خدا که خون ندارد، کشته نمیشود، ولی شهید به خاطر کسانی که به دین خدا ایمان دارند و در مسیر خدا حرکت میکنند، شهید میشود.
بنابراین، حسین(ع) شهید است برای هر انسان مؤمن و هر چه ایمان انسان بیشتر شود اختصاص حسین(ع) به او بیشتر میشود. کسی که یک درجه از ایمان دارد، حسین یک درجه به او اختصاص دارد، و کسی که مثلا ده درجه از ایمان دارد، حسین نیز به اندازه ده درجه به او اختصاص دارد. وقتی من میگویم: کسانی که نماز میخوانند و به مسجد میآیند و شعایر الهی را به پا میکنند، حسین پیش از هر کسی اختصاص به آنان دارد، سخنی به گزاف نگفتهایم و مبالغه نکردهایم، زیرا شما با خواندن نماز و اجتماعات مذهبی و برپایی شعایر الهی ما همگی ادعا میکنیم که مؤمن هستیم و به همان اندازه که ادعا میکنیم، حسین متعلق به ماست، زیرا او برای ما و دین ما و خط ما و رفتار ما کشته شد. اندوهی که شما نسبت به حسین احساس میکنید نشانه ایمان شماست و اگر احساس بیتفاوتی و بیاعتنایی کنید نشانه بیایمانی شماست. موضوع روشن است؟ از این رو امام (ع) تأکید میکند که پیروان ما کسانی هستند که به خاطر اندوه ما اندوهگین و به خاطر شادی ما شاد میشوند. ما در این روزها سخت احساس غم و اندوه میکنیم، بیش از وقتی که عزیز یا دوست یا خویشاوندی را از دست داده باشیم. چرا اندوه بر حسین بیشتر است ای برادران؟ مبالغه نمیکنم و شعر هم نمیگویم، این حقیقت است. انسان وقتی دوست یا نزدیکی را از دست میدهد ناراحت میَشود. چرا؟ چون پشتیبان یا تکیهگاه یا عزت یا سرپرستی یا مال او را از دست داده است. خدمات حسین به دین فراتر از هر خدمت دیگری است. خدمت هیچ یک از برادر و پدر و خویشان و دوست و یاور من مانند خدمات حسین نیست. وقتی من برای پدرم اندوهگین میشوم، باید برای حسین بیشتر اندوهگین شوم. پدر بودن حسین برای من فراتر از پدر بودن پدرم برای من است. بنابراین ما صبح و عصر و شب و همه وقت مجلس عزا به پا میکنیم تا نشان دهیم اندوه ما بر حسین فراتر از هر اندوه دیگری است. ما برای از دست دادن عزیزانمان یک یا دو بار یا یک هفته، چهل روز یا یک سال مراسم عزا میگیریم، ولی برای حسین(ع) این مراسم هر سال و هر زمان در روز عاشورا و دهه اول محرم صبح و عصر و شب برگزار میشود. این نشانه چیست؟ نشانه آن است که میخواهیم افزون بر زبان با عمل خود نیز ثابت کنیم که ما عظمت این مصیبت و اندوه بسیار آن و تأثیر عمیق این شهادت را در دلهای خود احساس میکنیم. حسین(ع) پیش از انکه شهید دیگران باشد، شهید ما است. ما ناراحتیم چون چیزی که متعلق به ما بود از دست دادهایم. ما پدر و مادر و دوست و یاور و تکیهگاه و عزت و سرپرست و همه چیز خود را از دست دادهایم به ویژه آنکه احساس میکنیم او به خاطر ما فداکاری کرد. یعنی چه برای ما فداکاری کرد؟ آیا مبالغه میکنم؟ نه، میگویم برای ما، بله. ممکن است کسی به خاطر حفظ مال شما کشته شود یا به خاطر حفظ عزت و آبروی شما کشته شود. ولی حسین به خاطر حفظ همه اینها برای من و شما کشته شد. این احساس اندوه عمیق ما در واقع احساس تقدیر عمیق است، ما احساس میکنیم که مدیون حسین هستیم و نمیتوانیم این دِین خود را ادا کنیم و او خدمتی کرده و فضل و منتی بر ما دارد که هیچ چیز با آن برابری نمیکند و ما توان جبران آن را نداریم. با توجه به این مقدمه ما نخستین عزاداران و اندوهداران برای امام حسین(ع) هستیم و نخستین کسانی هستیم که قدردان فداکاریهای اوییم. از این رو باید خدماتی انجام دهیم، نه به خاطر جبران و غرامت، چرا که او فداکاری نکرده تا چیزی در قبال آن از ما دریافت کند. خدمت ما به حسین تأکیدی است بر موفقیت و پیروزی او در جهاد. ما وقتی اهداف امام حسین(ع) را اجرا میکنیم، در حقیقت بر پیروزی حسین(ع) میافزاییم، حسین به خاطر چه کشته شد؟ برای دین، پس هر چه دین ما بیشتر و عمیقتر شود، حسین بیشتر پیروز میشود. اگر در جهان یک درجه از دین وجود داشته باشد حسین صد درجه پیروز شده است و اگر صد درجه از ایمان وجود داشته باشد حسین بسیار بیشتر موفق شده است. درست است؟ بنابراین ما اجتماعکنندگان در این مسجد مقدست و در این روز بزرگ، پیش از هر کس دیگر باید پیام عاشورا را درک کنیم. چرا گریه میکنیم؟ چرا اندوهگینیم؟ باید بفهمیم وظیفه ما در برابر این مسأله چیست؟ این وظیفه باید نمود پیدا کند و با زبان و قلب ما تحقق یابد. باید در کارها و احساسات و زبان و نیت ما کاملا ظهور یابد، زیرا ما نخستین کسانی هستیم که از فداکاریهای حسین قدردانی میکنیم، به خاطر او اندوهگین میشویم و برای تحقق اهداف او تلاش میکنیم. وقتی به این فکر میکنیم که حسین(ع) چیزی برای خود نگه نداشت، و از بذل مال و آبرو و خانواده و کودکان و دوستان و یاران خودداری نکرد و همه چیز حتی جان خود را فدا کرد، درمیِیابیم که خدمات او برابر با همه خدمات است. فکر میکنید حسین(ع) پسرش را دوست نداشت؟ آیا تنها من و شما فرزندانمان را دوست داریم؟ چطور فرزندش را دوست نداشت در حالی که بر سر پیکر بیجان علی اکبر بدون هیچ گونه تعارفی آشکارا گفت: «علی الدنیا بعدک العفا.»؛ «پس از تو دنیا هیچ ارزشی ندارد...» آیا درک نمیکرد که پسرش جوان است و نمیخواهد کشته شود؟ وقتی بر سر جنازه عباس میرسد، آیا حسین برادرش را دوست نداشت؟ آیا وجود این برادر و قدرت و تأثیر او در زندگی را درک نمیکرد؟ چقدر او برای این برادر زحمت کشیده بود و از این رو در رویارویی با مصیبت او گفت: «اکنون کمرم شکست» بنابراین، امام حسین(ع) نیز برادران و فرزندانش را دوست داشت، زندگی را دوست داشت، آسایش را دوست داشت، همه نعمتهای خداوند را در روی زمین دوست داشت ولی به خاطر من و شما از قربانی کردن هیچ یک از آنها فروگذار نکرد و هر آنچه داشت برای سعادت شما و سعادت من داد. وظیفه ما در برابر این خدمت چیست؟ اگر من یک ساعت از آسایش یا وقت خود را فدا کنم یا از برخی عادات خود دست بردارم یا واجبات را انجام دهم و گناهان را ترک کنم، آیا فکر میکنید کار دشواری انجام دادهام؟ هر چقدر هم این کارها دشوار باشد، حسین(ع) دشواریها و سختیهای بیشتری تحمل کرده است. کسی نگوید من به فلان گناه عادت کردهام، چگونه از من میخواهید آن را ترک کنم؟ این کار دشواراست. این کار هر چقدر سخت باشد، حسین(ع) کاری بسیار سختتر از آن انجام داد. میگویی سخت است که بخشی از وقت خود را مثلا به نماز یا حج یا ادای حقوق اختصاص دهم. میگویم وضعیت حسین(ع) سختتر و دشوارتر از وضعیت تو بود ولی خودداری نکرد. «هَلْ جَزَاء الاحْسَانِ الا الاحْسَانُ»؛ «مگر پاداش احسان جز احسان است؟» [رحمن (55)، 60] حسین به شما نیکی و خدمت کرد، آیا شما نمیخواهید با عملی ساختن اهداف حسین(ع) به خودتان نیکی کنید؟ بنابراین به همان اندازه که در این روزها احساس مصیبت و اندوه عمیق و نیز احساس قدردانی فراوان میکنیم به همان اندازه باید بازنگری جدیدی را در مورد زندگی و اوضاعمان آغاز کنیم و خط تازهای برای رفتار و سلوکمان برگزینیم، باید تجسم حسینی بودن روی زمین باشیم. در این زمان چقدر ما نیازمند حسینی بودن هستیم. حسینی بودن یعنی اینکه انسان به اوج فداکاری و بخشش و وفاداری و خدمت برسد، بتواند بیشترین خدمت و عطا و بخشش را ارائه دهد، به بالاترین مرتبه عفو و گذشت برسد. فکر میکنید وقتی عصبانی میشوید، خیلی سخت است که از غرور و خودخواهی خود دست بردارید، درست است که این کار سخت است ولی آیا آنچه حسین انجام داد برایش سخت نبود؟ بنابراین، در سایه یاد حسین و در سالگرد شهادت حسین میکوشیم تا دوباره زندگی خود را اصلاح و تنظیم کنیم. برادران! ما به عنوان افراد، خانوادهها، شهر و امت، اوضاع داخلی و خارجیمان به هیچ شکل مطلوب نیست.هیچ یک از کمالات نفسانی در ما وجود ندارد و در برابر جهانیان نیز امتیاز و کمال نداریم. هیچ عزت و افتخاری نداریم. هیچ آرمانگرایی در اخلاق نداریم، هیچ آرمانگرایی در زندگی و برخورد با دیگران نداریم، آرمانی در تربیت فرزندان نداریم، اوضاع نامطلوبی داریم. نمیخواهم در این باره توضیح دهم. مسئول این وضعیت خود ما هستیم. «ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ»؛ « این پاداش اعمالی است که پیشاپیش به جای آوردهاید وگرنه خداوند به بندگانش ستم روا نمیدارد.» [آل عمران (3)، 182 و انفال (8)، 51] خداوند متعال متعلق به هیچ فرد یا امت خاصی نیست. ما خود مسئول وضعیت خود هستیم و خود قادر به تغییر آن هستیم. این فرصت، یعنی ایام عاشورای امام حسین(ع) فرصت خوبی برای تغییر همه اوضاع است. چرا؟ چون زیربنا و اساس و خطوط اصلی زندگی ما و راهی که در زندگی میپیماییم اشتباه است، چون راه حسین نیست. از امروز و در پرتو نام و یاد حسین میتوانیم در راه حسین حرکت کنیم و در خط او گام برداریم و شهادت حسین(ع) را قدر بدانیم و بر مصیبت بزرگی که از حسین(ع) به ما رسیده است اندوهگین باشیم و این مصیبت را جبران کنیم. چگونه میتوانیم حسینی باشیم و در خط حسین حرکت کنیم؟ وقتی که فداکاری کنیم، خدمت کنیم، بکوشیم و از چیزی فروگذار نکنیم، وقتی که به تمام معنا از غرور و خودخواهی خود دست برداریم. ما تجربههایی را پیش چشم داریم. تجربه فلسطین را که در برابر دیدگانمان است، تصور کنید. دولتها و گروهها و ملتها و اسلحهها و ثروتها و میلیونها انسان نتوانستند کاری انجام دهند، ولی چند نفر فدایی از جان گذشته و جان بر کف توانستند این جماعت و کیان این کشور را تکان دهند. چطور تعدادی فدایی توانستند چنین کنند؟ تعداد آنان پانصد یا چهارصد نفر است. به طور دقیق کسی نمیداند همین قدر میدانیم که تعدادشان کم است و گروهی اندک از مردم هستند. اینها را میگویم تا خود را کوچک و حقیر نشماری، نگویی من در عرصه زندگی چه کاری میتوانم انجام دهم؟ همه کار میتوانی انجام دهی ولی به شرط آنکه این خودبینی را از خود دور کنی و در خط حسین(ع) باشی و بتوانی آنچه از تو میخواهند، آنچه راه مبارزه از تو میطلبد، آنچه چالشهای زندگی اقتضا میکند و هر آنچه نیاز است، تقدیم کنی.
ما اگر توانستیم از راحتی خود چشم بپوشیم و به کار و تلاش بپردازیم و اگر توانستیم از عادتهای خود دست برداریم، میتوانیم تعالی پیدا کنیم. اگر توانستیم کینههای خود را کنار بگذاریم میتوانیم به مرتبهای بالاتر برسیم و با یکدیگر دوستی کنیم و برادر باشیم و دست یاری به هم بدهیم. اگر عادتهای عمومی خود را کنار گذاشتیم یعنی از اینکه بگوییم این خواست مردم است و مُد و جریانها و موجهای اجتماعی این چنین است، دست برداریم. آیا حسین(ع) بر خلاف جریان حرکت نکرد؟ آیا حسین(ع) در برابر ستمگران از بزرگ و کوچک و با همه اسلحهها و سپاهیان و افکار و آراء و خدمات و تبلیغات آنها نایستاد؟ او به تنهایی با این جریانها و جبههها مخالفت کرد و از بذل هیچ چیزی خودداری نکرد و همه چیز را تقدیم کرد. اگر میخواهیم به خط حسین و هدف حسین برسیم و شکوه و عزت خود را بازیابیم و زندگی خود را احیا کنیم باید در راه حسین(ع) حرکت کنیم. اما اگر میخواهی آسایش و ثروت و خوشبختی و خو دخواهی و ... خود را نگه داری، در همان موقعیتی که هستی میمانی و به اندازه سر سوزنی تغییر نمیکنی. تو از بیست سال پیش تا کنون همین بودهای و از امروز تا بیست سال دیگر نیز همین خواهی بود تا اینکه بمیری و همه بمیریم. اگر میخواهی همان گونه که بودهای باشی، هدفت را مشخص کردهای و هدف کوچکی برای خود مشخص کردهای و همچون سنگ در جا زدهای و تغییر نکردهای، ولی هر اندازه تلاش کنی بالاتر روی و تعالی یابی و پیشرفت کنی میتوانی بخشی از خودبینی خود را کنار بگذاری . بنابراین در امروز و در سایه نام و یاد حسین بزرگ میتوانیم صفحه جدیدی از زندگی خود را ورق بزنیم. این نکته را به طور کوتاه به خود و شما میگویم و اعلام میکنم که ما در آستانه فصلی جدید از زندگی خود هستیم، در برابر فرصتی تازه از زندگی خود هستیم. میتوانیم رویکرد و جهت خود را عوض کنیم و به همان سویی که حسین(ع) رفت برویم و به وضعیتی بهتر از آنچه امروز داریم برسیم، برای اینکه به این هدف برسیم باید با نام و یاد حسین(ع) زندگی کنیم، در مجالس عزاداری حضور یابیم، گوش کنیم، و به فکر فرو رویم و به خود آییم و غم و اندوه در رفتار و لباس و خانه و شبزندهداری ما نمود پیدا کند و به این شکل با نام و یاد حسین(ع) زندگی کنیم. زیرا برای انسان سخت است که خود را تغییر دهد. ولی وقتی صحنههای باعظمت کربلا را به یاد میآوری و این مصیبتها و فداکاریها و خدمات را به یاد میآوری به یکباره تکانی میخوری و دگرگون میشوی. پیش از شما نیز جماعتی در مثل این روز دگرگون شدهاند. عبیدالله بن حر جعفی، آیا مردی عثمانی نبود؟ یعنی ادعای خونخواهی خلیفه عثمان را از امام نداشت؟ او مردی گمراه بود ولی در چنین روزهایی یکباره از خط باطل به خط حق تغییر مسیر داد. چنین چیزی ممکن است. برادران! این مسئله نیاز به بحث و گفتوگو و استدلال ندارد. در این فرصت میتوانید برنامه و خط مشی جدید در پیش بگیرید و زندگی شخصی و عمومی خود را اصلاح کنید و برای امت و برادران و فرزندان خود عزت و سربلندی به ارمغان آورید. میتوانید این وضع را تغییر دهید. شما مسجدیان و نمازگزاران و روزهداران و سجدهکنندگان و برپادارندگان شعایر الهی نسبت به دیگران مقدم هستید. شما شروع کنید. این، زندگی نیست برادران، بلکه مرگ تدریجی است. زندگی کردن با گرفتاری و خواری و کینهتوزی و مصیبت و منتظر حرکت دیگران ماندن تا آنان سرنوشت او را تعیین کنند، این، زندگی نیست، مرگ است، و خدا و رسول او هرگز برای ما چنین نخواستهاند و ما باید نخستین کسانی باشیم که تلاش میکنیم و تغییر میدهیم و آغاز میکنیم، زیرا ما به همان اندازه که دین داریم، به همان اندازه متعلق به حسین هستیم و به همان اندازه و بیش ازدیگران حسین به ما تعلق دارد. پس بیایید از همین روزهای مبارک آغاز کنیم، بیگمان خداوند سبحان نیز از ما دستگیری خواهد کرد و به ما توفیق خواهد داد و ما را از یاران حسین(ع) قرار خواهد داد. والسلام علیکم. کتاب مسیرة الامام السید موسی الصدر، ص 202 سخنرانی امام موسی صدر در جمع اعضای ارشد جنبش امل ترجمه: احمد ناظم منبع
|
|
|