ضرب و آهنگ پهلوانان؛ جستاری پیرامون موسیقی و تاثیر آن در زورخانه

ضرب و آهنگ پهلوانان؛ جستاری پیرامون موسیقی و تاثیر آن در زورخانه

admin
0

در ورزش باستانی از ساز کوبه ای مانند ضرب و زنگ استفاده می شود و دلیل آن هم این است که این نوع سازها جسارت و قدرت و شجاعت را بیشتر می کند.
 

هایده صیرفی،دکترای تخصصی فرهنگ و اساطیر و زبان های  باستان

 


"به نام یزدان دادار کردگار
و به مردی و جوانمردی 
و دم حق راستگویان
و به حق نمک آزادان"
و با اجازت مرشدان و پهلوانان

"خدایا جهان را آفریدی
چو چنگی  برای نواختن
تا بنوازیش
بی درنگ ..." 1

همه ما سرشاریم از نوا، موسیقی، ره و آهنگ، چرا که  در درون خود سازی داریم . این صدای ساز درون است که ما را به بالا می برد ، می چرخاند و دست افشانمان می کند، اما پیش از نواختن به یک چیز نیازمندیم :  "به کوک
کوک ساز درون، درونی که چون نیکو کوک شود چنان طنینی خواهد داشت که پژواکش گوش جهان را پر خواهد کرد. بی گمان هر کدام از ما دست کم چندین بار این جمله را روزی به دوستی که ناشاد و غمگین  بوده گفته ایم که
" امروز کوک نیستی! " ، یعنی که امروز شاد نیستی و خوش نمی نوازی و  این مصداق همین گفتار است  که : " هر یک از ما در اندرون خود سازی داریم" . یک پهلوان زورخانه ابتدا با صدای ساز درونش به میدان می رود و سپس این صدای خوش ساز برون است که دست افشانش می کند و وامی داردش تا در میانه ی گود به شور آید.  
در  این گفتار اشاره ی کوتاهی خواهد شد به پیوستگی موسیقی و اسطوره ،سپس موسیقی حماسی و تاثیر آن بر تن و روان پهلوانان میان گود زورخانه.
واژه موسیقی مشتق از کلمه " موسیکه " لاتین است به معنای وابسته و مربوط به" موزاها یا موساها" الهه های هنر در اساطیر یونان.  در ایران باستان به جای واژه " موسیقی"  از  واژه هایخنیاگر و رامشگر نام برده می شد. درباره پیوستگی موسیقی با اساطیر در میان فرهنگ های گوناگون سخن بسیار است :
1- در ایران، فرقه ای  از دراویش معتقدند که روح با صدای خوش تنبور بر کالبد نخستین زوج  ایرانی به نام " مشی و مشیانه"  دمیده شده است.
2- هندیان موسیقی را به " برهما" نسبت می دهند و نواهای هفت گانه موسیقی هندی را به طبقات هفت گانه آسمان منسوب می کنند. در حالی که برخی بر این باورند که هندیان موسیقی را از " ققنوس" فرا گرفته اند. (ققنوس پرنده ای افسانه ای است که منقارش هزار حفره دارد و از هر حفره آن آهنگی بیرون می آید و در اساطیر آمده که  ققنوس هنگام مرگش خود هیزم گرد می آورد تا در خود را در آتش بسوزاند و از خاکسترش ققنوس دیگری متولد شود. و این نماد آن است که آهنگ و نوا همیشه و جاودان است.)
3- یونانیان باستان موسیقی را به " هرمس" ایزد باد نسبت می دهند گویند
روزی هرمس در کنار غار سنگی خود لاک پشتی را دید، پس آن را گرفت و لاکش را تهی کرد ، سپس ساق های گل نی را  برید و در لاک جای داد ، آنگاه  پوست گاوی را گرداگرد آن گسترد خرکی بر آن گذاشت و زه هایی بر آن گذارد و بدین ترتیب نخستین چنگ را ساخت و نواخت.
4-  در اساطیر مصر آمده که " تووت" خدای دانش چنگ را آفریده است.
5- ژاپنی ها معتقدند که اگر کسی بتواند همه ابزارهای بیست گانه موسیقی ژاپنی را بنوازد ، خواهد توانست که ذرات گرد و غبار سقف را به رقص آورد.
6- فیثاغورس عقیده به " موسیقی افلاک داشت و بر این عقیده بود که چون همه اجسامی که در فضا حرکت می کنند به فراخور سرعت حرکت و حجم خود تولید صوت می کنند پس هر سیاره بر اثر گردش ، صوتی متناسب با سرعت و فاصله خود ایجاد می کند ، بنابراین از اصوات سیارات ، آهنگ موزون " موسیقی افلاک بوجود می آورد. موسیقی که ما هیچگاه آن را نمی شنویم چرا که گوش ما در سراسر عمر از آن پر است.
7- افلاطون اعتقاد داشت که روح انسان در دنیای پیش از تولد ، مانوس با آوازها و ترانه های آسمانی است و بدین سبب است که از شنیدن نغمات و آوازها در جهان پس از تولدش لذت می برد
 و مولانا گویا با این نظر هم عقیده است:
پس   حکیمان  گفته اند   این  لحن ها                               از   دوار   چرخ    بگرفتیم     ما
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق                            میسرایندش  به  تنبور  و  به   حلق
مومنان      گویند      کاثار        بهشت                            نقر    گردانید     بر     آثار   زشت   
ما    هم     اجزای       آدم      بوده ایم                           در   بهشت  آن  لحن ها بشنوده ایم

موسیقی حماسی :
ما یک گروه روایات اساطیری وابسته به موسیقی داریم و یگ گروه رود و سرودهای حماسی موسیقیایی . روایات اساطیری و شخصیت های آن بیشتر ملهم از طبیعت اند اما به گونه ای بسیار اغراق آمیز. اما در حماسه بدین گونه نیست. حماسه  در معنای مجازی به  معنی " دلیری و دلاوری" است .پس از انقراض سلسله ی ساسانیان دو کیفیت در موسیقی ایران پدید آمد. یکی موسیقی حماسی بود که بیانگر روحیه ی پهلوانی و مبارزه و مقاومت در برابر حملات و سرکشی ها و طغیانهای دوران بود و دیگری نوعی موسیقی بود که حالات یک انسان شکست خورده و غم زده ولی مغرور و امیدوار را بیان می کرد.موسیقی حماسی که همراه با اشعار حماسی اجرا می شد تلفیقی بود از پیکارها و پیروزی ها و دلاوری ها و شکست های پهلوانان یک قوم و سرزمین
 حماسه در مفهوم کلی آمیزه ای است از داستان و سرود . سرودی که داستانی از رفتار و کردار پهلوانان و پیروزی آنان را به گونه ای موزون و آهنگین بیان می کند
 شخصیت های حماسی تنومند  و پهلوان اند اما در اندازه و هیبتی کاملأ منطقی. به عنوان نمونه در  حماسه رستم جای گرشاسپ  اساطیری را می گیرد به گونه ای که نسبش نیز در حماسه  به گرشاسپ می رسد : رستم پسر زال ، پسر سام ، پسر نریمان ، پسر گرشاسپ، پسر اثرت پسر جمشید است. شاهنامه فردوسی تلفیقی است  از اسطوره و حماسه و تاریخ.  فردوسی آگاهانه  و با دانشی سرشار از گنجینه  ارزشمند اساطیری و حماسی و تاریخی دست بر قلم نازنین خویش برده است. به عنوان نمونه بخش نخست شاهنامه از کیومرث تا ظهور فریدون  بخش اساطیری ،  از ظهور فریدون تا سلطنت بهمن پسر اسفندیار بخش حماسی- پهلوانی و از بهمن تا ساسانیان بخش تاریخی است.              
 خالقان حماسه های نخستین ،سرایندگان و آوازخوانان گمنامی بوده اند که  بعدها گزارش آنان از سوی راویان و خنیاگران دوره گرد صورت پذیرفته و کم کم در طول زمان به کتابت در آمده است.
در کتاب " حماسه در رمز و راز ملی( ص 29) آمده:
" ساده ترین بخش حماسه داستان _سرودهای شفاهی است. این بخش از حماسه حاصل ذوق ها و استعدادهای بی نام و نشان و نتیجه بدیهه سرایی و بدیهه نوازی در زمان وقوع رویدادهاست. این رود و سرودها جزو سنت شفاهی هر فرهنگ بومی است این گونه داستان ها نتیجه شماری از سرودها یا تصنیف هایی است که به تدریج توسط شاعر یا خنیاگر یا راوی و ناقلی به هم پیوسته است، از سویی به نظر می رسد که در نخستین مراحل تمدن، و در بسیاری از بخش های جهان، بسیاری از اشعار چه غنایی و چه حماسی ، برای خواندن با آواز یا سرایش با آهنگ و ساز سروده می شده است و سنت شفاهی ، وحدت موسیقی و شعر را حفظ می کرده و ادامه می داده است. این همراهی سرودها و آهنگ ها ، بر شکل و لحن و مشخصات زبانی این داستان-سرودها تاثیر می گذاشته ..." بیشتر راویان این داستان-سرودها ، دوره گردان نوازنده و خواننده ای بوده اند که معمولأ از جایی به جایی می رفته اند و همچون " عاشیق های آذربایجانی" که امروز باقی مانده اند داستان ها و سرودهای خود را همراه با ساز مخصوص و قومی خود برای شنوندگان کوچه و بازار و حتی درباریان  می خوانده اند." اما این خنیاگران و رامشگران و نوازندگان دوره گرد به تدریج در دوره های بعدی نام و نشان و هویتی 
می گیرند به طوری که در هر فرهنگی به نامی خوانده می شدند و نقل داستان ها و زنده نگاه داشتن روایات حماسی و حتی تاریخی  کار همین سرایندگان و قوالان و نوازندگان گمنام بوده است
این رامشگران و خنیاگران در ایران باستان " گوسان ها" نام داشته اند.1

پیوستگی موسیقی و ورزش باستانی :
گود زورخانه ای را مجسم کنید که پهلوانان در اندرون آنند و آماده ی آغازیدن ورزش ، اما تنها یک مورد را کم کنید، موسِیقی، در واقع ضرب و زنگ را حذف کنید ، حتی تصور آن هم در ذهن  در سکوت می گذرد و این همان تاکید بر اهمیت موسیقی در آیین زورخانه ای است.  آیین زورخانه ای تلفیقی است از پهلوانی و زورمندی ، خردمندی و هشیاری ، جوانمردی و رادی ، موسیقی و رود و سرود . اگر یکی از این عوامل از آن گرفته شود چیزی کم دارد . به عنوان مثال" پهلوانی" در زورخانه "قهرمانی "نیست . باستانی کاران پهلوانند چرا که قهرمانی مقطعی است و پهلوانی همیشگی ، پهلوانی از معنای غنایی والایی برخوردار است و خردمندی آیین پهلوانی است و جوانمردی خمیر مایه ی آن و رادی ، حکیم طوس درباره ی رادی می سراید:
                    همه مردمی باید آیین تو                                همه رادی و راستی دین تو
رادی در لغت به معنی بخشندگی است و آنان که با آیین زورخانه آشنا هستند خوب می دانند که مراسم گلریزان همان رادی پهلوانان است
 در شاهنامه نیز موسیقی جایگاه پر ارزشی دارد. پهلوانان هنگام رزم و پیروزی و شادی و مواردی دیگر با آهنگ خاصی همراه می شوند ، آلات موسیقی که در شاهنامه از آنها نام برده شده عبارتند از : بوق ، زنگ زرین ، سنج ، نای رویین ، شیپور ، هندی درای و کرنای. در واقع همراهی ساز در لحظه های خاص رزمیدن به پهلوانان نیروی بیشتری می دهد  چنان که باستانی کاران در میانه ی گود با صدای زنگ و ضرب توانمند تر می گردند. صدای ضرب و زنگ وزن را نگه می دارد.  اصولا وجود ساز و آهنگ و خواندن به آواز سبب می شود که برخی محدودیت های بیانی ، چه در ایجاد هیجان و انگیزش شعری و چه در لحن و وزن و حرکت و توانایی و غیره از میان برداشته شود.موسیقی زورخانه ای نیز تاثیر بزرگی بر جسم و جان باستانی کاران دارد چنان که آغاز و میان و انجام تمامی مراحل این آیین با موسیقی است.
در کل  سازها را به چندین نوع تقسیم کرده اند :
1- سازهای زهی ( ویولن و ویولونسل و ...) 
2- سازهای بادی (فلوت و ابوا و کرانگله و ترومپت و...)
3- سازهای کوبه ای(سنج و طبل و ضرب و مثلث و تیمپانی و ناقوس و نقاره ودایره زنگی وچغانه و...)  



- در ژاپن  " کاتاری-به"  در بریتانیا" باردها" در یونان باستان " راپسودوس ها"  در نروژ " اسکالد" در فرانسه " تروورها" در میان اقوام اسلاو جنوبی " گووزلارها"  در روسیه " اسک – مروخی" در میان یکی از قبایل سودانی " مابوها" لقب داشته اند."

در ورزش باستانی از ساز  کوبه ای مانند ضرب و زنگ استفاده می شود و دلیل آن هم این است که این نوع سازها جسارت و قدرت و شجاعت را بیشتر می کند.
به طور کلی آلات موسیقی پس از اسلام ، کم صدا ولی خوش زنگ بودند. از این روی موسیقی ایران از آغاز اسلام محدود به موسیقی ِیک صدایی شد. این نوع موسیقی در حد کمال بود به گونه ای که به کار بردن فاصله ها ی کوچک و اجرای تکیه ها و غیره برای پروراندن نغمات آن را غنی ساخته بود. این نوع از موسیقی بیشتر هنگام خواندن اشعار ادیبان بزرگی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی و مولانا و حافظ به کار برده می شد چرا که بر حالات حماسی ، عرفانی و شاعرانه ی آنها می افزود.انواعی از این نوع موسیقی با ضرب های مخصوص برای خواندن شاهنامه در میان ایلاتی ها و نیژ زورخانه ها اجرا می شد. ورزش باستانی و موسیقی تک صدایی ساز ضرب زورخانه که با ضرب های خاصی متناسب با حرکات ورزش کاران میان گود هماهنگی کامل دارد سبب تقویت نیروی بدنی و سجایای اخلاقی و والایی روح می شود
دستگاهی که در خواندن اشعار زورخانه ها معمول بوده و هست دستگاه چهارگاه است. دستگاه چهارگاه ، دستگاهی است  بسیار کهن و اصیل که از هزاران سال پیش در تاریخ موسیقی ایران قدمت دارد. مشخصه ی این دستگاه ایجاد حرکت و زورمندی است.از گوشه های بسیار نامی این دستگاه" رجز یا ارجوز " است که اشعار شاهنامه و زورخانه ها به آهنگ آن خوانده می شوند.
 سازهای مورد استفاده در زورخانه ها ضرب و زنگ است. اما  صدای هر سازی رنگ خاصی نیز دارد به عنوان مثال رنگ نی یا فلوت آبی آسمانی و سبز روشن است  یا رنگ صدای طبل خاکستری است یا مثلث نقره ای . قصد نداریم که به ذکررنگ صدای  تمامی سازها بپردازیم اما بر روی رنگ صدای زنگ تاکِِید می کنیم که : طلاِِیی است و این همان رنگی است که با عالم معنا ارتباط دارد و رنگی خدایگونه دارد . بی سبب نیست که صدای زنگ زورخانه، وجد و سروری معنوی به ورزشکاران می بخشد . صدای ضرب را نیز برخی سفید مایل به خاکستری گویند. صدا و رنگ این ساز نیز کاملا آسمانی است و از پاکی خاصی برخوردار است همانگونه که پهلوانان زورخانه ها سپید و طلایی اند.
پایان سخن این که موسیقی همواره همراه انسان است ، موسیقی فرد را در همه جا از لالایی گاهواره تا مرثیه بدرود حیات همراهی می کند. انسان برای هر لحظه از زندگانی اش موسیقی خاص آن لحظه را دارد. لحظه های شادی، کار، بازی، اندوه، رزم آوری، ورزش و حتی انجام مراسم خاص مذهبی.
زندگی بی حضور موسیقی ، رنگی ندارد.
باشد که ما آنانی باشیم که هستی پروردگار را با ساز درونمان  عاشقانه بنوازیم .
      
                                                                                                      آمین

کتاب نامه:
اسماعیل پور،ابوالقاسم( مترجم)، زبور مانوی، تهران،فکر روز،1375 
باشی،بهزاد، ( مترجم)خنیاگری و موسیقی ایران،تهران، آگاه،1368
بهار،مهرداد;پژوهشی در اساطیر ایران(پاره نخست و دویم)،تهران،آگاه،چ2،1376.
بینش، تقی، تاریخ مختصر موسیقی ایران، تهران،هستان،1378
تفضلی،احمد;تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام،تهران،سخن،1376
شعر و موسیقی در ایران، مجموعه مقالات، تهران،هیرمند،1368
مختاری، محمد، حماسه در رمز و راز ملی، تهران،قطره،1368

 

 

 

 

دیدگاه خود را ثبت کنید