کُشتی بستن و کُشتی گرفتن

کُشتی بستن و کُشتی گرفتن

admin
0

در کتاب چَم کُشتی از متون فارسی میانه که تنها متن پازند آن به جای مانده درباره ی دلیل کشتی بستن چنین آمده است : کشتی بستن نشانه ی مرز میان دو بخش بالایی و زیرین بدن است و این دو نیمه ی تن نیز همچون جهان اکبر و جهان اصغر است چنانکه برخی از اندیشمندان دیرین معتقد بودند که جهان نیز شامل دو بخش جهان اکبر و جهان اصغر است.

 

 

هایده صیرفی،  دکتری تخصصی فرهنگ و زبان های باستانی

چکیده 
کشتی از دیرینه ترین  ورزش هاست که ریشه ای عمیق و تنومند در پیشینه و تاریخ ایران زمین دارد. این ورزش  از آن دسته ورزش هایی است که فلسفه ا ی بس  نمادین و ژرف در آن نهفته است چرا که کشتی گرفتن علاوه بر صورت بیرونی و ظاهری آن که همان آداب کشتی گرفتن است عواملی درونی و باطنی دارد که بهره گرفته از  بن مایه ای  کاملا  آیینی و دینی و  نمادین است که  همسنگ با رفتار و کردار جوانمردان و پهلوانان می باشد.
 کشتی اغلب با فعل گرفتن به کار برده می شود آن هم در مفهوم  مبارزه ی دو هماورد در میدان در حالی که  کُشتی با فعل بستن نیز به کار برده می شود واین بار نه در مفهوم مبارزه و نبرد.

در این گفتار به ریشه واژه ی کشتی ، چیستی و چرایی آن و چگونگی راه یافتن و گزینش این واژه در ورزش پرداخته شده که با استناد به متون دوران باستان و دوران میانه و شاهنامه و بسیاری دیگر است

 در پایان این موضوع دریافته می شود که کشتی گرفتن از همان نقطه ای آغاز می شود که پایه اخلاق و ایمان و درستی بسته می شود و مرز میان روشنی و تاریکی است.

واژگان کلیدی:
کشتی ، نبرد ، بند، نماد ، گروش ، روشنی ، تاریکی



   کُشتی بستن و کُشتی گرفتن
(گفتاری پیرامون واژه کُشتی و راه یافتن آن در ورزش)


                                                                   هایده صیرفی 
                                                               دکتری تخصصی فرهنگ و زبان های باستانی


در لغت نامه ی دهخدا زیر مدخل کُشتی گرفتن چنین آمده است
" به هم آویختن و پیکار کردن تا یکی دیگر را بر زمین زند، زورآزمایی کردن ، مَرد و مَرد کردن ، بند گرفتن ، به هم پیچیدن"1
 اینجا  آوردن دو معنی " زورآزمایی کردن"  در مفهوم نبرد و دیگری "بند گرفتن" بی دلیل نیست.
 اگر واژه ی کشتی به معنی نبرد کردن و کوشیدن و زورآزمایی کردن  گرفته شود در این صورت   
از صورت ضعیف ریشه ی   kauš√ /  kuš-در معنی کوشیدن و نبرد کردن است.
 اما بیشتر زبان شناسان معتقدند که واژه ی  کشتی از ماده ی kust  به معنی " ناحیه ، سو ، طرف ، جهت ..."2  مشتق شده است چنان که coast در زبان انگلیسی küste در زبان آلمانی و cote در زبان فرانسه نیز به معنی " سو و ناحیه و طرف"  از همین ماده است. در نوشته های دوران میانه و در متون پهلوی واژه ی کُشتی یا کُستی نیز به معنی" سو ، جهت ، طرف و ناحیه" به کار برده شده و جهات اربعه را " چهار کُستیک "  می گفتند  به طوری که امروزه همین واژه به صورت "چهار سو" در معنی" چهار طرف" به کار برده می شود.3 
 واژه ی کُشتی اغلب با فعل گرفتن به کار برده می شود.کُشتی گرفتن ... و مفهوم آن همان مبارزه ی دو هماورد است در میدان. اما کُشتی با فعل بستن نیز به کار برده می شود واین بار نه در مفهوم مبارزه و نبرد بلکه در مفهوم گِروش به دین
 کُشتی در اصل بندی سفید و باریک و شال مانند است که در مراسم دینی زرتشتیان بر میان بسته می شود. این بند سه بار به دور کمر بسته می شود که نماد همان آموزه ی سه گانه ی "اندیشه ی نیک، گفتار نیک و کردار نیک " است
کُشتی بستن باوری دیرینه است که مفهومی کاملا نمادین و دینی دارد . کشتی، بندِ بندگیِ خداوند است. این شال و کمربند رشته ایست که تمام پیروان آیین مزدیسنا را به هم گره می زند و ارتباطی معنوی و روحانی میان آنان برقرار می سازد همچنین این بند همه را فرمانبردار و بنده پروردگار
 می سازد.
 فردوسی نیز در شاهنامه چنین می گوید :
            نه من کودکم گر تو هستی جوان               به کُشتی کمر بسته دارم میان1 
 همینطور دقیقی در شاهنامه :
           همه سوی شاه زمین آمدند                     ببستند کُشتی به دین آمدند
           به بُرز  و فَر شاهِ  ایرا نیان                      ببندید کُشتی همه  بر  میان2

خانم مری  بویس ایرا ن شناس فقید درباره ی رسم کُشتی بستن چنین می گوید :
" ... به نظر می رسد کشتی بستن رسمی هندواروپایی بوده است که مردان برای ورود به جامعه ی دینی ، طناب بافته ای را به خود ببندند.برهمنان، طنابی را روی یک شانه می بستند که آن را فردی روحانی برایشان گره می زد. آنان هرگز بازش نمی کردند جز آن گاه که مراسم ایجاب
 می کرد که در این وقت ، آن را از یک سو در می آوردندو این طناب بستن در حقیقت چه بسا عملی دیرینه و همگانی بوده است که زرتشت آن را برگرفت تا پیروا نش را نشانی متمایز بخشد. همه ...، چه مرد و چه زن ، طنابی کمربند وار می بندند که آن را سه بار دور کمر می پیچند و از پیش و پس گره می زنند. ورود به دین در سن پانزده سالگی بوده است ، زین پس ، ایمان آورنده می بایست تا پایان عمر ، همه روزه برای نماز ، آن را بگشاید و ببندد. مفهوم نمادین این کمربند که در ایران آن را کُشتی  می نامیدند در طول سده ها به خوبی تشریح شده است  ولی محتمل است که از آغاز این سه حلقه را نماد اصول اخلاقی سه گانه ی این کیش می دانستندو بدین ترتیب اندیشه ی پوشنده ی آن بر اعمال دینی اش متمرکز می شد ... "3
به نظر می رسد که در دوران آریایی ها رسم بر این بوده که در سن پانزده سالگی کمر ی شال مانند می بستند تا نماد آغاز سن آرمانی و ورود به جوانی باشد( خرده اوستا – ص٦٦)
همچنین در میان دیگر قبایل آریایی مانند هندوان نیز رسم کشتی بستن رواج داشته و هنوز هم هندیان بندی شبیه به کشتی زرتشتیان بر کمر می بندند  به نام یجنوپَویتا yajňopavīta  .(خرده اوستا-ص٦٦) . 
این شال در هر دو گروه آریایی نشان از ایمان دارد و از برترین پوشش هاست1 در میان برخی از فرقه های متصوفه هم شالی نظیر کشتی بسته می شود که نماد وصله ای از وصله های فقر است که در اصطلاح دراویش به آن" رِشمه" می گویند که این شال تا زمان صفویه " کشتی" نامید می شد.2
بنا بر کتاب دادِ ستان دینی( فصل٣٩  بندهای۱٩- ٢٢ -٢۳ ) و کتاب صد در نثر از کتاب های معتبر دوران میانه( ساسانی) آمده که :  جمشید جم رسم کشتی بستن را بنیان نهاد .
در کتاب چَم کُشتی از متون فارسی میانه که تنها متن پازند آن به جای مانده درباره ی دلیل کشتی بستن چنین آمده است :
کشتی بستن نشانه ی مرز میان دو بخش بالایی و زیرین بدن است و این دو نیمه ی تن نیز همچون جهان اکبر و جهان اصغر است چنانکه برخی از اندیشمندان دیرین معتقد بودند که جهان نیز شامل دو بخش جهان اکبر و جهان اصغر است. از این روی نیمه ی بالای تن که جهان اکبر و جایگاه روشنی است بدین گونه تشبیه شده:
"چشمان نشانِ روشن بینی ، ذهن نشانِ یابندگی ، هوش نشانِ دارندگی ،خرد نمادِ گزینشگری  ،فکر  نمادِ اندیشه گری و زبان نیز آموزه ی گفتار ، گوش آموزه ی شنیدار و بینی احساس کننده ی بو است و خانه ی همه ی این اعضا در مغز سر  بنا نهاده شده و سر همانند بهشت است که در بالاترین بخش جای دارد و جوانه ها و شکوفه ها از این بخش بهشتی برخیزد.3
 و اما بخش زیرین بدن همانند دوزخ است و جایگاه تاریکی  چنان که شکم جهان آمیختگی و جدایی و گواریدن و رهاکردن است پس بستن کمربند کشتی به میان تن نشانه ی جدایی نیکی از بدی است و همچونانکه نماز در معنا به مفهوم تعظیم کردن است  کشتی بستن هم نشان بندگی و کرنش کردن  در برابر پروردگار است."4

مفهوم نمادین کشتی بستن این است که
" مقید به بندیم نه بی بند و بار و اینکه  من بنده ام نه بی بندو بار" 1 و جالب این که واژه ی بندگی نیز خود از واژه ی بند است پس با کشتی بستن به میان تن منش انسان از هر گونه گناه و نافرمانی در برابر دادار محفوظ می ماند. چرا که ما را بند از سویی دیگر است نه از سوی خویش و بستن آن پیوند با خداوند است و دوری گزیدن از هر گناه و اگر بند کشتی را نبندیم خویشتن را از دایره ی بندگی خداوند بیرون نهاده ایم و زین سبب بند منش و کنش و گویشمان ازپروردگار  رها می شود و دوزخی شویم.2 
 
با این توصیفات نیک در می یابیم که فلسفه ا ی بس  نمادین و ژرف در کشتی نهفته است.   پس بی سبب نیست که این واژه  در ورزش راه یافته چرا که بن مایه ای کاملا اعتقادی و دینی دارد و همسنگ با رفتار و کردار جوانمردان و پهلوانان است .
 شاید بتوان گفت که یکی از دلایل برهنه بودن نیمه ی بالایی بدن در هنگام انجام  ورزش های زورخانه ای بهره گرفته از همین نماد باشد روشن بینی ، خردورزی ،پاکی وسجایای اخلاقی که در ذهن و اندیشه و قلب و منش جای دارد و  می بایست نمایان و عریان باشد و پوشیدن شلوار و پوشش قسمت زیرین بدن نماد دوری گزیدن از بدی ها و تاریکی هاست.
 در کشتی زورخانه ای  می بینیم که  دو پهلوان همواره دست بر کمرگاه هم  می نهندو کاربرد  واژه ی کشتی در ورزش با فعل گرفتن از این روی است  که منظور گرفتن ناحیه ی کمرگاه است یعنی همان جایی که بند کُشتی بسته می شود. چنان که کشتی گیران خراسان به ریسمانی که بر کمر می بندند " کستی یا کشتی "3 می گویند.
 با این توضیحات کاملا در می یابیم که کشتی گرفتن از همان نقطه ای آغاز می شود که پایه اخلاق و ایمان و درستی بسته می شود و مرز میان روشنی و تاریکی است.




 





     
کتاب نامه :
 ١- بویس ،مری ،زردشتیان :باورها و آداب دینی آنها ، ترجمه عسگر بهرامی،  تهران،ققنوس، ١٣٨١
 ٢بهار،مهرداد،(مترجم)، بندهش تهران ، توس ،  ١۳۶۹        
 ٣- - پرتو بیضایی کاشانی ،حسین،تاریخ ورزش باستانی ایران، تهران ،زوار،۱۳۸۲ 
  ٤- پورداود ،ابراهیم،(مترجم)یشت ها، تهران،  اساطیر،۱۳۷۷                
 ٥ - پورداود ،ابراهیم،(مترجم)یسنا، تهران، اساطیر، ۱۳۸٠
 ٦- پورداود، ابراهیم ،(مترجم)، هرمزد نامه ،تهران ،اساطیر، ۱۳۸٠
٧- پورداود، ابراهیم ،،(مترجم)خرده اوستا،تهران ،اساطیر، ۱۳۸٠
٨فردوسی- چاپ بروخیم- تهران- ج  ٢- ١٣١٥-  ص ٤٩٨
٩- لغت نامه دهخدا – مدخل کشتی و کشتی گرفتن
١٠- یشت فرزانگی- جشن نامه دکتر محسن ابوالقاسمی _ مقاله  چَم کستی - تهران – هرمس-  ١٣٨٤
     

دیدگاه خود را ثبت کنید